معنی مقرر شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشکارشدن، معلوم شدن، مشخص شدن، تعیین شدن، برقرار شدن، قرار گذاشته شدن، قرار گذاشتن
فرهنگ فارسی هوشیار
نشاخته گشتن (مصدر) تعیین شدن برقرار شدن: } یک محکمه استیناف برای امور عدلیه مقرر خواهد شد. { (متمم قانون اساسی ایران)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.