معنی ملاحظه کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بوشیدن، درنگریستن

مترادف و متضاد زبان فارسی

رویت کردن، بررسی کردن، احتیاط کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، اعتنا کردن، پروا کردن،
(متضاد) نادیده گرفتن

فرهنگ فارسی هوشیار

مار دن دیدن هاژیدن نگریستن از گوشه ی چشم (مصدر) رویت کردن:. . . } و همین طور در کار های خدا حیران ملاحظه میکردم ‎{ (دهخدا. چرند و پرند 122) توضیح غالبا در خطاب و مکاتبه کوچکتر ببزرگتر استعمال شود، تفکر کردن اندیشیدن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر