معنی ملتجی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ملتجی. [م ُ ت َ](ع ص)(از «ل ج ء») پناه جوینده.(غیاث)(آنندراج). آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی.(ناظم الاطباء). پناه برنده. پناهنده. پناه آورنده. پناه برده.زنهارخواه. مستجیر.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملتجی شدن،پناهنده شدن. پناه بردن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

ملتجی. [م ُ ت َ](ع ص)(از «ل ج ی ») خواننده ٔ خود به سوی غیر قوم خود.(آنندراج)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). آنکه خود را به گروهی نسبت می دهد که از آنها نباشد.(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(مُ تَ) [ع. ملتجی ء] (اِفا.) پناه جوینده، پناه برنده.

فرهنگ عمید

پناه‌جوینده، پناه‌برنده،

حل جدول

پناهنده

مترادف و متضاد زبان فارسی

پناه‌جو، پناهنده، زینهاری

فرهنگ فارسی هوشیار

پناه برنده

فرهنگ فارسی آزاد

مُلتَجِی، (اسم فاعل از اِلتِجاء) پناه جوینده، پناهنده شونده، التجاء کننده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر