معنی ملجا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ملجا. [م َ](ع اِ) مأخوذ از تازی، مَلجَاء.پناهگاه و جای پناه و مأمن و جای امن و پشت و پناه و جای استراحت و آسایش.(ناظم الاطباء):
روزی است ازآن پس که در آن روز نیابند
خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا.
ناصرخسرو.
جاودان زی تو که ایمن بود از نکبت چرخ
هرکه چون درگه تو مفزع و ملجا دارد.
جمال الدین عبدالرزاق(دیوان چ وحید دستگردی ص 101).
ملکت گرفته رهزنان برده نگین اهریمنان
دین نزد این تردامنان نه جا نه ملجا داشته.
خاقانی.
من و ناجرمکی و دیر مخران
در بقراطیانم جا و ملجا.
خاقانی.
بارگاه عصمهالدین روز بار
خسروان را جا و ملجادیده ام.
خاقانی.
از مصاف بولهب فعلان نپیچانم عنان
چون رکاب مصطفی شد مأمن و ملجای من.
خاقانی(دیوان چ سجادی ص 324).
به استناد و اعتضاد شهزاده و ملجا و مهرب حضرت او نتواند.(تاریخ غازان ص 86). و رجوع به ملجاء شود.
- ملجای خواقین، پشت و پناه پادشاهان.(ناظم الاطباء).
- ملجای نوح، کنایه از کوه جودی است که کشتی نوح علیه السلام آنجا فرود آمد.(برهان)(آنندراج). کوه جودی.(ناظم الاطباء).
جای پناه بردن، پناهگاه،
پناهگاه
پناه گاه
پناهگاه، پناه، حفاظ، مامن، ماوا، ملاذ
اپستان پناهگاه جای پناه پریشان، نا گزیر (اسم) جای پناه پناهگاه: . . . } افضل و اکمل جهان ملجا و مرجع ایران محب الاولیا ء صاحب السعید محمد بن الجوینی. . . { (اوصاف الاشراف) جمع: ملاجی. یا ملجا (ملجای) نوح. (اسم) کوه جودی که کشتی نوح در آنجا فرود آمد. (اسم) مجبور مضطر.