معنی منابع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

منابع. [م َ ب ِ] (ع اِ) ج ِ منبع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد): ذوالقرنین فرمود که سواد لشکرها گرد خضرای دارالملک دایره درآورند و حصار دهند، و مزارع را آتش زدن فرمود و منابع را آب بریدن اجازت داد. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 159). از منابع عدل و مشارع فضل او در جویبار ملک و دولت او فیض امن و سلامت روان گردانید. (سندبادنامه ص 8). ادب سالک آن است که... نفس را... در مراتع و منابع حظوظ فرونگذارد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 270). رجوع به منبع شود.

فرهنگ معین

(مَ بِ) [ع.] (اِ.) جِ منبع.

فرهنگ عمید

منبع

حل جدول

ماخذ

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آبشخورها، بن مایه ها، سرچشمه ها

مترادف و متضاد زبان فارسی

منبع‌ها، سرچشمه‌ها، ماخذ، مرجع‌ها

فرهنگ فارسی هوشیار

(تک: منبع) سر چشمگان خاستان (اسم) جمع منبع: } کشور ایران منابع زیر زمینی بسیار دارد. ‎{

فرهنگ فارسی آزاد

مَنابِع، به مَنبَع مراجعه شود،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر