معنی منع کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
حل جدول
نهی
فرهنگ واژههای فارسی سره
بازداشتن، جلوگیری کردن
مترادف و متضاد زبان فارسی
قدغن کردن، نهی کردن، ممانعت کردن، بازداشتن، جلوگیری کردن، ممنوع کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
بر کماندن باز داشتن (مصدر) جلوگیری کردن ممانعت کردن: } پس حراس آسمان وگوشوانان او را منع کردند { (کشف الاسرار 296:1)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.