معنی مواخذه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مواخذه. [م ُ خ َ ذَ / خ ِ ذِ] (از ع، اِمص) تداول عامه از مؤاخذه. مؤاخذه. رجوع به مؤاخذه شود.

حل جدول

بازخواست

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بازخواست

مترادف و متضاد زبان فارسی

بازپرسی، بازجویی، بازخواست، پرسش، اعتراض، ایراد، تادیب، تنبیه، توبیخ، عقاب، عقوبت، بازخواست کردن، تنبیه کردن، سیاست کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

مواخذت در فارسی: سرزنش کوبش باز خواست ‎ (مصدر) باز خواست کردن، سیاست کردن تنبیه کردن، (اسم) باز خواست: اکثر اوقات در اثنای عزت و اعتبار بمواخذه و مصادره گرفتار بود، سیاست تنبیه.

پیشنهادات کاربران

واخواست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر