معنی مودب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
با ادب
فرهیخته
آدابدان، باادب، بافرهنگ، خلیق، تربیتیافته، فرهیخته، مبادیآداب، آدابآموخته، متادب،
(متضاد) بیادب
(اسم) ادب آموزنده ادب آموز تربیت کننده مربی جمع: مودبین. ادب کننده و سرزنش کننده، معلم از ریشه ی پارسی ادب آموخته ادبدان از ریشه ی پارسی ادب آموز پرورنده (اسم) ادب آموخته تربیت یافته: تاکمالی که در او منظور بود او را حاصل شود مانند اسب مودب وباز معلم. . . جمع: مودبین.