معنی موس موس کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

موس موس کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) آواز برآوردن از لبهای جمعآمده و نفسهای آرام به توالی به درون کشنده. || (اصطلاح عامیانه) دم جنبانیدن و پوزه به پر و پای کسی مالیدن چنانکه سگ. مانند سگ دهان سودن به هرجای. (یادداشت مؤلف). مانند سگ دنبال کسی با حال تبصبص و تملق یا تملقی سخت رفتن. به تملق همیشه دنبال کسی رفتن به انتظار سودی. تملقی به دنائت. مثل سگ که برای صاحبش دم جنباند تملق و تبصبص نمودن. تملق نمودن با عمل و گفتار. تملق و چاپلوسی. (یادداشت مؤلف).

حل جدول

تملق گفتن است برای به دست آوردن خاطر کسی.

تملق گفتن است برای به دست آوردن خاطر کسی

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) چاپلوسی کردن برای بدست آوردن خاطر کسی تملق گفتن.

فرهنگ عوامانه

تملق گفتن است برای به دست آوردن خاطر کسی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر