معنی موش خور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

موش خور. [خوَرْ / خُرْ] (نف مرکب) موش خوار. موش خورنده. که موش را بخورد. (از یادداشت مؤلف):
گربه ٔ موش خور بسی دیدی
این یکی موش گربه چشم ببین.
خاقانی.
|| (اِ مرکب) نوع کوچکترین از جوارح طیور. کوچکترین جوارح طیور. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موش خوار شود. || (ن مف مرکب) موش خوار. آنچه موش آن را بخورد. موش خورده. خورده ٔ موش. (از یادداشت مؤلف). || (در تداول انبارداران) کسری که در انبار غله پیدا شوداز موش. کسری که انباردار در حساب صاحب غله گذارد مثلاً خرواری پنج من به نام موش خور یعنی خورده ٔ موش. (از یادداشت مؤلف).

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه موش خورد. توضیح دشنام گونه ایست که به اعراب دهند: عرب موش خور

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر