معنی موقتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
موقتی. [م ُ وَق ْ ق َ] (ص نسبی) منسوب به موقت. آنچه به زمان ناپایدار نسبت دارد: تصمیم موقتی، تأخیرموقتی. چیزی که پایدار نبود و همیشگی نباشد. (ناظم الاطباء). آنچه در مدتی محدود و معین به جا ماند. مقابل دایمی. مقابل همیشگی. کلمه ٔ «موقت » همین مفهوم رامی رساند و احتیاجی به افزودن «ی » نیست، ولی در تداول موقتی بسیار به کار می رود. عارضی. وقتی. هنگامی.
- ادویه ٔ موقتی، داروها که تأثیر محدود دارد. که اثر آن محدود به مدتی کم است.
برای مدتی معین و محدود
ناپایا و گذرا
برای مدتی معین و محدود، ناپایا، گذرا
گذرا
زودگذر، غیردایمی، موقت، ناپایدار،
(متضاد) مانا
در تازی نیامده کدی اوامیک (صفت) آنچه که در مدتی محدود و معین بجا ماند مقابل دایمی همیشگی. توضیح کلمه } موقت { همین مفهوم را میرساند و احتیاجی بافزودن } ی { نیست ولی در تداول } موقتی { بسیار بکار میرود.
سپنجی