معنی مولایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

مولایی. [م َ / مُو] (حامص) مولا و سرور بودن. سروری و آقایی و بزرگی. (ناظم الاطباء). || بندگی و بردگی. غلامی و چاکری و خدمتگزاری:
این دو طفل هندو از بام دماغ
بر در صدرش به مولایی فرست.
خاقانی.
به جوش آمد سخن در کام هرکس
به مولایی برآمد نام هرکس.
نظامی.
از عرب تا عجم به مولایی
سر فشانیم اگر بفرمایی.
نظامی.
شده شغلم به کشورآرایی
حلقه در گوش من به مولایی.
نظامی.

گویش مازندرانی

نوعی برنج خزری

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (صفت) منسوب به مولا (مولی) ‎- 2 (اسم) قسمی از بهترین اقسام برنج که در گیلان بعمل آید.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر