معنی مویه کنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مویه کنان. [مو ی َ / ی ِ ک ُ] (نف مرکب، ق مرکب) در حال مویه کردن. در حال موییدن. گریه کنان. (از یادداشت مؤلف):
نمودی به من پشت همچون زنان
برفتی غریوان و مویه کنان.
فردوسی.
و رجوع به مویه و مویه کردن و مویه گر شود.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.