معنی مکتبی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
مکتبی. [م َ ت َ](ص نسبی) منسوب به مکتب. وابسته به مکتب. مکتب رو: هر بچه مکتبی این مطلب را به خوبی می داند. و رجوع به مکتب شود.
کودکی که به مکتب میرود،
مکتبدار
منسوب ومربوط به مکتب، مکتبرو، پایبند بهمکتب، متعهد
در تازی نیامده دبستانی نو آموز (صفت) منسوب به مکتب، شاگردی که به مکتب رود: } این را که هر بچه مکتبی هم میداند و محتاج به پرسیدن نیست { (جمال زاده. سروته یک کرباس. 120)