معنی میان ده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

میان ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 5هزارگزی شمال باختری جویبار با 150 تن سکنه. آب آن از آب بندان و چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

میان ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر، واقع در 58هزارگزی باختر چالوس با 120 تن سکنه. آب آن از رود سرداب رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).

میان ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان شیب کوه زاهدان بخش مرکزی شهرستان فسا، واقع در 30هزارگزی جنوب خاور فسا با 1195 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

میان ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان ارزوئیه ٔ بخش بافت شهرستان سیرجان، واقع در 128هزارگزی جنوب باختری بافت با 150 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

میان ده. [دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری سبزواران با 240 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ هلیل و راه آن مالرو است. مزرعه ٔ میان ده پایین جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر