معنی میرزایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

میرزایی. (حامص مرکب) صفت و حالت و پیشه ٔ میرزا. نویسندگی ومنشی گری. || سلوک و رفتار مانند میرزا. || گستاخی و غرور و تکبر. (ناظم الاطباء).
- میرزایی کشیدن، نازبرداری کردن. (غیاث).
|| (ص نسبی) منسوب به میرزا. آنچه یا آن که به میرزا نسبت دارد. || قبای دراز با آستین های فروهشته و گشاد. جبه و بالاپوش دراز آستین بلند. (ناظم الاطباء). || قسمی خربزه. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

نویسندگی، منشی گری، امیرزادگی. [خوانش: (حامص.)]

گویش مازندرانی

نویسندگی – کاتبی – منشی گری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر