معنی نابارور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نابارور. [بارْ وَ] (ص مرکب) بی میوه. بی حاصل. بی بار. بی بر. درختی که میوه ندارد. مقابل بارور.
حل جدول
عقیم
مترادف و متضاد زبان فارسی
سترون، عاقر، عقیم، نازا،
(متضاد) بارور
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.