معنی نابود شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نابود شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) نیست شدن. ناپیدا شدن. (ناظم الاطباء). نابود گردیدن. فنا شدن. معدوم شدن. مضمحل گشتن. هلاک شدن. نیست گردیدن. فانی شدن. از بین رفتن. تفانی. زهوق. انقضاء. منقضی شدن. عدم شدن:
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق.
مولوی.
انقراض
به باد فنا رفتن
پوکیدن
ورافتادن
انهدام-ازبین رفتن-فناشدن-
زهوق-هلاکت-عدم
محوشدن .بطلان.نیستی .نیست شدن.فنا .
زوال-تباهی-مرگ