معنی ناثر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناثر. [ث ِ] (ع ص) گوسفندی که از بینی وی کرم مانندی برآید. (منتهی الارب) (آنندراج). آن گوسفند که چون سرفد چیزی از بینی وی بیفتد. (مهذب الاسماء). الشاه تطرح من انفها کالدود. (اقرب الموارد). || گوسپند عطسه زننده. (شمس اللغات). || نثرنویس. مقابل شاعر. (فرهنگ نظام). خلاف الناظم. (اقرب الموارد). || پراکنده کننده. (ناظم الاطباء). اسم فاعل از نثر. (اقرب الموارد). || النخله تنفض بُسرها. (اقرب الموارد). درخت خرما که میوه برفشاند.

فرهنگ فارسی هوشیار

نویسنده دیپگر

فرهنگ فارسی آزاد

ناثِر، نویسنده، کسی که به نثر می نویسد (مقابل شاعر که نظم می سراید)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر