معنی ناجور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناجور. (ص مرکب) مقابل جور. چیزهای بی مناسبت و از جنس های مختلف. (فرهنگ نظام). چیزی که جفت و جور با دیگری نباشد. هر دو چیز که با هم مختلف باشند و به یکدیگر شباهت نداشته باشند. (ناظم الاطباء). نامناسب. که جور نیست. که متناسب نیست. ناموافق. که یکدست و یکنواخت نباشد. که بهم نمانند. که با هم تناسب و وفق نداشته باشند. که از یک جنس نباشند.
- وصله ٔ ناجور، وصله ای که با لباس از یک جنس نباشد.
|| نامناسب. ناباب.
- رفقای ناجور؛ دوستان ناباب.

فرهنگ معین

ناهماهنگ، نامساعد، نامناسب. [خوانش: (ص.)]

فرهنگ عمید

چیزی که با دیگری جفت‌وجور نباشد، نامناسب، مخالف،

حل جدول

نامتناسب

ناباب

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشفته، بی‌تناسب، بی‌قواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکسان،
(متضاد) یکسان

گویش مازندرانی

ناهنجار – بدقواره – نامتناسب – ناساز

فرهنگ فارسی هوشیار

چیزی که با هم تناسب و وفق نداشته باشد

پیشنهادات کاربران

بی ریخت، لنگه به لنگه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر