معنی ناد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناد. (اِ) بانگ. صدا. آواز. (ناظم الاطباء).

ناد. [نادد] (ع اِ) رزق. روزی. (ناظم الاطباء). رزق. (آنندراج). لیس له ناد؛ نیست مر او را رزق. (منتهی الارب).لیس لهم ناد؛ ای رزق. ج، نُدّاد. (اقرب الموارد).

ناد. [نادد] (ع ص) رمنده و پراکنده شونده. (ناظم الاطباء). رمنده. (اقرب الموارد). ج، نواد.

حل جدول

بانگ، صدا، آواز

فرهنگ فارسی هوشیار

انگلیسی مهره روزی کم کمیاب مانی تنسخ

فرهنگ فارسی آزاد

ناد، رزق، معاش (جمع: نُدّاد)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر