معنی ناراست در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ناراست. (ص مرکب) چیزی که راست نباشد. (ناظم الاطباء). کژ. کج. کج و معوج. غیرمستقیم. مقابل راست به معنی مستقیم: سطح بر دوگونه است یکی راست و یکی ناراست تا جسم چگونه باشد اگر جسم راست بودسطح راست بود اگر جسم کژ بود سطح کژ باشد. (التفهیم). || ناهموار. ناصاف. که صاف و هموار و راست نیست. || ناحق. باطل. دروغ. خطا. غلط. (ناظم الاطباء). دروغ. (آنندراج). ناصواب. کذب. مقابل راست به معنی صدق و صواب و صحیح و حق:
نگردد خاطر از ناراست خرسند
وگر خود گوئی آن را راست مانند.
جامی.
|| دغل. خائن. دغا. دغلباز. که صادق و صمیمی نیست. نادرست:
همی گفت ای دل نادان ناراست
نگه کن تا نهیبت از کجا خواست.
(ویس و رامین).
به نیک مردان کز چشم بد بپرهیزش
براستان که ز ناراستان نگهدارش.
سعدی.
|| مغشوش. دارای غش و تقلب. (ناظم الاطباء). || ناپسند. (آنندراج).
کج، ناهموار،
ناحق،
دروغ،
خائن، دغل،
وریب
کج
کج, اریب, وریب.
خم، خمیده، کج، کژ، معوج، باطل، ناحق، نادرست، ناصواب، خائن، دغل، دغلکار، منحرف، ناصاف، ناهموار، دروغ، کذب،
(متضاد) راست
کژ، کج، چیز که راست نباشد، ناهموار، ناحق، دروغ
کج