معنی نارجیل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نارجیل. [رَ] (معرب، اِ) معرب نارگیل. (حاشیه ٔ برهان چ معین). نارگیل. (ناظم الاطباء). میوه ٔ معروف. (آنندراج). گوز هندو. (السامی). گوز هندی. (مهذب الاسماء). جوز هندی. (فرهنگ نظام) (شمس اللغات) (اقرب الموارد). نارگیل. رانج. بارنج. جوز هندی را نارجیل گویند و عامه ٔ اهل عراق او را بهمزه گویند و رنگ او سفید بودو طعم او خوش بود و آبی که از او بیرون آید چون شیرباشد نیکوتر بود، درخت او به شبه درخت خرما بود و او را خار نباشد برگ او به اندازه ٔ چهار ارش بالا تا شش به دست، او را لیفی باشد میوه ٔ او در آن لیف بود آن لیف را کنبار گویند و میوه ٔ او بهیچ وقت منقطع نشود و هر ماه یک طلع یا دو طلع بیرون آید و شیرین بود و او را طواق گویند طعم او در غایه لذت بود هرگاه آب او را در ظرفی جمع کنند تا نیمروز طعم او شیرین بودپس از آن تا آخر روز خمر باشد و چون روز تمام بروی بگذرد ترش شود و همچنان ترش بماند و متغیر نشود و یکنوع از ماهی بود که او را خارها باشد که از تن او بیرون آمده او را با طواق الفتی تمام بود بر درخت نارجیل برآید و از این طواق بخورد و چون آدمی بدرخت نارجیل برآید او خود را بیندازد. نارجیل مادامی که تر باشد اگر در زمین بکارند بروید و درخت شود و چون خشک شود از زمین نروید. (از ؟). نام میوه ای است هندی بزرگتر از نارنج و پوستش سخت و چوبی است و بر پوست یک طبقه از لیف پیچیده است که از آن ریسمان می تابند و در اندرون پوست مغز مجوف سفید است. نارجیل یکی از مال التجاره های مهم هندوستان است که به تمام جهان میرود و در خود هند هم بسیار خورده میشود درختش شبیه به درخت خرماست اما بلندتر و کم شاخه تر از آن است. نارجیل و نارگیل هر دو مفرس از «ناری گل » سنسکریت است و همان در هندی جدید «ناریل » شده و معرب از سنسکریت نارجیل است و لفظ عربی اصلیش جوز هندی است. (فرهنگ نظام).

فرهنگ عمید

نارگیل

فرهنگ فارسی هوشیار

معرب نارگیل، میوه معروف

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر