معنی نازبو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نازبو. (اِ) ریحان. (محیط اعظم) (فرهنگ نظام) (فرهنگ رشیدی) (شمس اللغات). ریحان. شاهسفرم. (ناظم الاطباء). شاه اسپرم. شاه اسفرغم. (بحر الجواهر):
بر سر خوانی که بود نازبو
زینت آن خوان بود از رنگ و بو.
؟ (از آنندراج).

فرهنگ عمید

ریحان، ضیمران،

حل جدول

ریحان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر