معنی ناسامانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناسامانی. (حامص مرکب) بی ترتیبی. بی نظمی. بی قانونی. (ناظم الاطباء). آشفتگی. بی سرانجامی. مرتب و روبراه نبودن. || هرزگی. خلاعت. (یادداشت مؤلف). رجوع به نابسامانی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
آشفتگی عدم انتظام. ، نابکاری تباهکاری. ، نامربوطی نابجا بودن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.