معنی ناظری کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناظری کردن. [ظِ ک َ دَ] (ص مرکب) ناظر شدن. مباشرت. کارگزاری. رجوع به ناظر و ناظری شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) نظارت کردن مراقبت کردن، مباشرت کردن کارگزاری کردن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.