معنی ناظمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ناظمی. [ظِ] (حامص) مأخوذ از تازی، نظم دهندگی. (ناظم الاطباء). ناظم بودن.

ناظمی. [ظِ] (ص نسبی) منسوب به ناظم. رجوع به ناظم شود.

ناظمی. [ظِ] (اِخ) مؤلف صبح گلشن این دو بیت را به نام او ثبت کرده است:
مژه بر هم زدن و چشم سیاهش نگرید
زیر لب خنده و دزدیده نگاهش نگرید
می کشد رشک مرا ورنه یقین می گفتم
عاقلان را که به رخساره ٔ ماهش نگرید.
بیش ازین از احوال او اطلاعی به دست نیامد.

فرهنگ فارسی هوشیار

شغل و عمل ناظم.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر