معنی ناقع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
ناقع. [ق ِ] (ع ص) اسم فاعل از نقع است. رجوع به نقع شود. || ثابت و مجتمع. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام). نقع. مُستَنقِع. مُستَنقَع. آب مجتمع محبوس. (از معجم متن اللغه). آبی که در عد یا غدیر جمع شده باشد. (از معجم متن اللغه). || ماء ناقع؛ آب خوشگوار. || دم ناقع؛ خون تازه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام). الطری من الدم. (معجم متن اللغه). طری. (المنجد). || سم ناقع؛ زهرکشنده ٔ بالغ در سمیت. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام). زهر کشنده که در همه ٔ بدن نفوذ کند. (ناظم الاطباء). البالغ القاتل من السم. (معجم متن اللغه). بالغ قاتل ثابت. (المنجد). || الناقع من الموت، الدائم. || آنچه از آشامیدنی ها که تشنگی را ببرد و آرام بخشد. (از معجم متن اللغه). آرام کننده ٔ تشنگی و قطعکننده ٔ آن. (از اقرب الموارد).
- دواء ناقع، ناجع، کانه استقر قراره فکسر الغله. (المنجد).
ویژگی زهر کشنده که در همۀ بدن نفوذ کند،
ناقِع، کشنده، زهر خالص کشنده، مُؤَثّر (دارو)،