معنی نانجیب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نانجیب. [ن َ] (ص مرکب) رذل. پست. بداصل. بدگوهر. بی گوهر. بدگهر. بدنژاد. که اصیل و نجیب و نژاده نیست. || بی عفت. بی عفاف. نابکار. بدکاره. فاحشه. ناپاک. مقابل نجیب: زن نانجیب گرفتنش آسان است و نگاه داشتنش مشکل.

فرهنگ معین

بدگوهر، بدنژاد، رذل، فرومایه، بی عفت، ناپاک. [خوانش: (نَ) [فا - ع.] (ص مر.)]

فرهنگ عمید

بداصل، بدگوهر، بدنژاد،
فرومایه، رذل،
بی‌عفت،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌عفت، بی‌ناموس، ناپاک، بداصل، بدنژاد، بی‌پدر، رذل، رذیل، فرومایه،
(متضاد) شریف، نجیب

فرهنگ فارسی هوشیار

بداصل، بدگوهر، بی عفت، بدکاره

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر