معنی نان شکستن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نان شکستن. [ش ِ ک َ ت َ] (مص مرکب) نان قطعه قطعه کردن. نان خرد کردن.
- نان کسی را شکستن، بر سفره ٔ وی غذا خوردن:
- امثال:
سرش را بشکن و نانش را مشکن !

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) نان رابقطعات تقسیم کردن خرد کردن نان. ‎، عقددوستی وبرادری بستن: باجان من شکسته بسته برخوان ودادنان شکسته. (تحفه العراقین. قر. ‎ 112) یانان کسی راشکستن. برسفره وی غذاخوردن: سرش رابشکن ونانش رامشکن خ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر