معنی ناپیدا کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ناپیدا کردن. [پ َ / پ ِ ک َ دَ] (مص مرکب) اعدام. تباه کردن. از بین بردن. زایل کردن. محو ساختن. امحاء. معدوم کردن. نیست و نابود کردن: ولایت شرق و غرب را کواکب آسا معدوم و ناپیدا ساخت. (حبیب السیر ص 134). || غیب کردن. پنهان کردن. نهفتن. استتار. اخفاء. تغییب. پوشاندن از انظار: چون [هارون] برآنجا [برآن تحت] بخفت، بمرد و خدای تعالی آن تخت را ناپیدا کرد. (مجمل التواریخ).
- ناپیدا کردن راه، رد گم کردن. امحاء آثار طریق.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.