معنی نب ء در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نب ء. [ن َب ْءْ] (ع مص) آشکار شدن. (آنندراج) (از منتهی الارب). || برآمدن. (از منتهی الارب). طالع شدن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (معجم متن اللغه). || بلند گردیدن. (از منتهی الارب) (از المنجد) (ازاقرب الموارد). || رفتن از جای به جای. (آنندراج). خروج از جائی به جائی. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). از زمینی به زمینی بیرون آمدن. از جائی به جائی رفتن. (از منتهی الارب). از جای به جای شدن. (زوزنی). بیرون آمدن از جائی به جائی. (صراح). و یقال: نبأت به الارض، جائت به (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه)، آورد او را زمین. (ناظم الاطباء). || بانگ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بانگی خفیف کردن. (از المنجد). || بانگ کردن سگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه). || ناخوش داشتن گوش شنیدن خبری را: نباء سمعی عن کذا؛ ای کرهه. (المنجد). || خبر دادن. (آنندراج). بیاگاهانیدن. (دهار). خبر دادن از چیزی. (از ناظم الاطباء).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر