معنی نجف آباد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) یکی از بخش های پنجگانه ٔ شهرستان اصفهان است. این بخش محدود است از شمال به بلوک جوشقان و شهرستان خوانسار، از جنوب به بخش فلاورجان و بخش آخوره، از مشرق به دهستان برخوار در بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان، از مغرب به دهستان ورزق بخش حومه ٔ داران ازشهرستان فریدن. این بخش در جلگه ٔ معتدل هوائی در میان دو رشته ارتفاع شمالی و جنوبی به فاصله ٔ تقریبی 20 هزارگزی واقع است. در این بخش رشته جبالی وجود داردکه دو دره ٔ حاصل خیز به موازات هم بین آنها قرار گرفته است، کوههای مذکور از شمال به جنوب عبارتند از:
الف - کوههای شمالی بخش شامل کوه سورمه و کوه چشمه سنجر و کوه لاسیمان و کوه صالح که بلندترین قله ٔ آنها 2934 گز ارتفاع دارد.
ب - رشته ارتفاعات وسطی بخش عبارت است از کوه مکه که بلندترین قله ٔ آن 1800 گز ارتفاع دارد.
ج - رشته ٔ سوم عبارت است از کوه پنجی و کوه داران و کوه فیله که بلندترین قلل آنها به ترتیب 2452 گز و 3117 گز است و معبر طبیعی تنگ برزگره در کوه پنجی واقع است.
رودخانه های مهم این بخش عبارتند از:
1- رودخانه ٔ کرون که از ارتفاعات نپله و داران و یک شعبه اش نیز از ارتفاعات کوه صالح و کوه مکه سرچشمه میگیرد و از وسط این بخش گذشته پس از مشروب ساختن دهستانهای کرون و دهق عربستان و حومه، در شمال آبادی جوزدان به رودخانه ٔ زاینده رود ملحق میشود. محصول عمده ٔاین بخش غلات و حبوبات و صیفی و سیب زمینی و انواع میوه ها و چوب است. شغل عمده ٔ اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی ایشان بافتن قالی و پارچه است. معدن نمکی در این بخش در کوه سورمه نزدیک بلمچه وجود دارد. راه شوسه ٔ نجف آباد به دامنه تقریباً از انتهای شرقی بخش از وسط دهستان حومه ٔ کرون میگذرد و در محلی بنام دامنه این راه دو شعبه میشود، یک شعبه اش به خوانسار و شعبه ٔ دیگرش به ازنا که یکی از ایستگاههای راه آهن سرتاسری ایران است، می پیوندد.
سازمان بخش: بخش نجف آباد از سه دهستان و 69 آبادی به شرح زیر تشکیل شده است: 1- دهستان حومه ٔ نجف آباد شامل 8 پارچه آبادی و 3214 تن جمعیت. 2- دهستان کرون با 48 آبادی و 62632 نفر جمعیت. 3- دهستان دهق عربستان با 13 آبادی و 17000 نفر جمعیت. بنابراین کل جمعیت بخش نجف آباد در حدود88820 نفر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان قیر بخش کارزین شهرستان فیروزآباد، در 6 هزارگزی مشرق قیر بر کنار راه قیر به جهرم و فیروزآباد در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 95 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔقره آغاج و محصولش غلات و برنج و خرما، شغل اهالی زراعت و باغداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان، در 7 هزارگزی جنوب شرقی سعیدآباد بر سر راه بندرعباس به سیرجان در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 500 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ غربی شهرستان رفسنجان، در 15 هزارگزی مغرب رفسنجان و 5 هزارگزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ رفسنجان به یزد در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 87 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و پسته و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است در بخش شهداد شهرستان کرمان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان با 20 نفر جمعیت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نجف آباد. [ن َج َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان گرمخان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، در 30 هزارگزی شمال شرقی بجنورد در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 216 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه و محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان توابع ارسنجان، در بخش زرقان شهرستان شیراز در 89 هزارگزی مشرق زرقان و یک هزارگزی راه فرعی توابع ارسنجان به کربال در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 133 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان فاروج بخش حومه ٔ قوچان، در 36 هزارگزی شمال غربی فاروج و یک هزارگزی جنوب جاده ٔ قوچان به شیروان در جلگه ٔ معتدلی واقع است و 664 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چشمه و محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان تحت جلگه ٔ بخش فدیشه ٔشهرستان نیشابور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان گرمسیر شهرستان اردستان، در 19 هزارگزی شمال شرقی اردستان و 7 هزارگزی جاده ٔ اردستان به شهرآب، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است. آبش از قنات و محصولش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان یزد، در 6 هزارگزی جنوب یزد و بر سر راه یزد به شهربابک در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 447 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و نساجی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است با 85 تن سکنه از دهستان برزاوند شهرستان اردستان در 45 هزارگزی جنوب اردستان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین در 25 هزارگزی مغرب نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالا در شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) از دهات بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول در 15 هزارگزی شرقی دزفول و 13 هزارگزی جنوب غربی جاده ٔ شوشتر به دزفول، در دشت گرمسیری واقع است و 400 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ دز و محصولش غلات و برنج و کنجد است. ساکنان آن از طایفه ٔ عشایر بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان ترک شهرستان ملایر، در 19 هزارگزی شمال شهر ملایر و 9 هزارگزی مشرق راه شوسه ٔ ملایر به همدان، در منطقه ای کوهستانی و معتدل واقع است و 85 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) شهر نجف آباد مرکز بخش نجف آباد و در مغرب اصفهان، در مسیر راه شوسه ٔ اصفهان به فریدن واقع است.
تاریخچه ٔ شهر: بنابه عقیده ٔ علما در زمان سلاطین صفویه در حدود سال 1022 هَ. ق. از طرف شاه عباس مقداری جواهر و پول نقد برای مقبره ٔ حضرت علی اختصاص داده و تصمیم کرده شد که وجوه مزبور به نجف ارسال شود، در این موقع مرحوم شیخ بهائی از این قضیه ٔ آگاه شد و دریافت که خروج این ذخایر به خلاف مصالح ایران است و برای جلوگیری از ارسال وجوه، تدبیری اندیشید، به حضور شاه عباس کبیر رسید و گفت: دیشب در خواب حضرت علی را زیارت کردم به من فرمودند که نجف اشرف را به جواهرات شما حاجتی نیست، جواهرات را صرف ساختمان شهری در نزدیکی اصفهان بنام نجف آباد کنید». شاه را سخن شیخ بهائی مقبول افتاد و با نظارت شیخ بهائی شهر نجف آباد ساخته شد.
مشخصات جغرافیایی: شهر نجف آباد در طول 50 درجه و 51 دقیقه و 22 ثانیه ٔ شرقی از نصف النهار گرینویچ و عرض 32 درجه و 37 دقیقه و 50 ثانیه ٔ شمالی قرار دارد. ارتفاع این شهر از سطح دریا 1600 گز است و 16 گز از اصفهان مرتفعتر است. اختلاف ساعت آن با تهران یک دقیقه و 28 ثانیه است. مسافت این شهر تا اصفهان 26 هزار گز و تا خوانسار 120 هزار گز و تا دامنه یکصدهزار گز است.
موقعیت طبیعی: این شهر در جلگه ٔ سبز و خرم و مشجری واقع است. طول شهر 1700 گز و عرض آن 1100 گز است و در حدود 5000 خانه و 1500 باب دکان و مغازه دارد. هوایش در زمستان سرد و در تابستان معتدل است. آب مشروب و آب زراعتی شهر از آب چاههای عمیق و قنات آب کهریز و قنات آب شیرخونه و قنات محمودآباد تأمین میشود. ادارات دولتی و بیمارستانهای شهر در مسیر خیابانها واقع است. در شهر نجف آباد کارخانه ٔ ریسندگی و بافندگی نیز احداث شده است. جمعیت شهر در حدود 33000 نفر است. تفریح گاه مهم اهالی نجف آباد مزرعه ٔ بلمچه و بین النهرین است. از صادرات مخصوص آن انواع وسایل ورشوئی به خصوص قاشق و چنگال و کارد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان سربند پائین بخش سربندشهرستان اراک، در 36 هزارگزی جنوب غربی آستانه و 6 هزارگزی راه اراک به بروجرد در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 447 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان ساوه، در 12 هزارگزی شمال زرند در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 357 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و پنبه و چغندر و بادام و دیگر سردرختی ها و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان خرقان شرقی در بخش آوج شهرستان قزوین، در 19 هزارگزی آوج در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 528 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ آوج محصولش میوه و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 195 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و جوال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان تهران، در 6 هزارگزی مشرق قزوین در جلگه ٔ معتدل واقع است و 183 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن و پنبه و جالیز و شغل اهالی زراعت و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان بهنام عرب بخش ورامین، در شهرستان تهران در 18 هزارگزی جنوب شرقی ورامین در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 187 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان، در 32 هزارگزی جنوب غربی سیردان و 24 هزارگزی مغرب جاده ٔ قزوین به رشت در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 241 تن سکنه دارد. آبش ازرودخانه ٔ فیله ورین، محصولش غلات و بنشن و گردو و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان فراهان بالا در بخش فرمهین شهرستان اراک، در 12 هزارگزی جنوب شرقی فرمهین در منطقه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 651 تن سکنه دارد. محصولش غلات و بنشن و جالیز و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر شهرستان کرمانشاهان، در 12 هزارگزی جنوب غربی سنقر و 6 هزارگزی مغرب راه سنقر به کرمانشاه، در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 105 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ کوچک، محصولش غلات وحبوبات و توتون و شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه وجاجیم و پلاس است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) یکی از دهستانهای هفتگانه ٔ شهرستان بیجار که در مغرب بیجار واقع، و محدود است از طرف شمال به دهستان قراتوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج، از طرف شمال شرقی به دهستان سیلتان، از مشرق به دهستان پیرتاج و خسروآباد، از جنوب غربی به دهستان حسین آباد. هوای این دهستان سردسیر است، آبش از چشمه ها، محصولش غلات دیمی و لبنیات است. در قسمت جنوب غربی دهستان ارتفاعات زیرآباد قرار دارد، شیب اراضی دهستان از جنوب به شمال و به طرف رودخانه ٔ قزل اوزان است. زمین آن شن رسی و برای زراعت دیم بسیار مناسب است. رودخانه ٔ قزل اوزان در شمال دهستان از مغرب به طرف مشرق جریان دارد اما چون درگودی واقع است مورد استفاده نیست. رودخانه های کوچک و متعددی از ارتفاعات جنوبی به طرف قزل اوزان جاری است که تمام ایام سال دارای آب نیستند، اکثر قراء دهستان در طول دره های این رودخانه ها واقع شده و از چشمه هاو زه آب آنها مشروب میشود. شغل عمده ٔ اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی زنان بافتن قالیچه و جاجیم است.این دهستان از 55 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و درحدود 9000 تن سکنه دارد. مرکز آن آبادی نجف آباد است که بر کنار راه بیجار به سنندج واقع است. قراء مهم آن عبارتند از قره طور، حلوائی، شیرکش، الوندقلی، عباس آباد و حصارسفید. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) ده مرکزی دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، در 52 هزارگزی شمال غربی بیجار بر سر راه بیجار - دیواندره به سنندج در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 450 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و انگور و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و بافتن قالیچه و گلیم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش کامیاران شهرستان سنندج، در 22 هزارگزی شمال کامیاران و 3 هزارگزی مشرق جاده ٔ کرمانشاه به سنندج در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 290 نفر سکنه دارد. آبش ازچشمه، محصولش غلات و لبنیات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، در 20 هزارگزی جنوب غربی قصبه ٔ اسدآباد و 7 هزارگزی مغرب راه اسدآباد به کنگاور، در جلگه ٔ سردسیری واقع است و 242 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات و توتون و محصولات صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. نام دیگر این ده قلعه چقا است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان ماهیدشت بالا در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در 34 هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاه و 3500 گزی فیروزآباد در دشت سردسیری واقع است و 180 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ مرک، محصولش غلات و حبوبات و چغندرقند و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان ییلاق بخش قروه ٔ شهرستان سنندج، در 40 هزارگزی شمال غربی قروه و سه هزارگزی شمال غربی فرهادآباد، در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

نجف آباد. [ن َ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان، در 25 هزارگزی شمال غربی تویسرکان و 7 هزارگزی مغرب اشتران مرکز دهستان خرم رود در ناحیه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 125 تن سکنه دارد. آبش از خرم رود و چشمه، محصولش غلات و توتون و گردو و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیبافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

فرهنگ فارسی هوشیار

ناهید نام شهری است در استان اسپهان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری