معنی نزاکت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نزاکت. [ن َ / ن ِ ک َ] (اِمص) نزاکه. مصدر جعلی فارسیان متعرب است که از ماده ٔ نازک تراشیده اند و عبارت است از اظهار نازک مزاجی خود به قبول کاری به سماجت و ابرام دیگران و با لفظ کردن و کشیدن و گذشتن مستعمل است. (از آنندراج). فارسیان اشتقاق این لفظ از لفظ نازک به طور عربی کرده اند و حال اینکه فارسی است و در عربی هیچ اصلی ندارد. (غیاث اللغات).
- نزاکت کردن، اظهار نازک مزاجی خود کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات).
|| نازکی. لطافت. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). ظرافت. زیبائی. (ناظم الاطباء):
از نزاکت رنگ گر بر چهره ٔ گل بشکند
خار از بی طاقتی در چشم بلبل بشکند.
صائب.
|| سلیقه. (فرهنگ نظام). || نرمی. ملاست. ملایمت. آهستگی. مبادی آدابی. (ناظم الاطباء).
- بانزاکت، مبادی آداب. ظریف. (ناظم الاطباء).
- بی نزاکت، بی ظرافت. بی ادب. بداخلاق. بی زینت.ناآراسته. ناپاک. کثیف. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

پاکیزگی و ادب، خوش اخلاقی، رفتار پسندیده. [خوانش: (نِ کَ) (اِمص.)]

فرهنگ عمید

ادب، خوش‌اخلاقی، خوی خوش، رفتار پسندیده،
[قدیمی] نازکی، لطافت،
[قدیمی، مجاز] پاکیزگی و آراستگی،

حل جدول

ادب، تربیت

ادب

مترادف و متضاد زبان فارسی

آداب‌دانی، ادب، تربیت، ظرافت، لطافت، نازکی

فرهنگ فارسی هوشیار

نرمی، ملایمت، آهستگی، ظرافت

فرهنگ فارسی آزاد

نِزاکَت، کلمه فارسی است به سیاق عربی و به معنای نازکی، نظافت، ادب،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر