معنی نزیه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نزیه. [ن َ] (ع ص) نَزِه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جای زیبا و دارای رنگهای نیکو. جای پاک و پاکیزه و دور از کشت و آبهای راکد و از کثافات و مگسهای حوالی شهر و دهات و از آب خیز دریا و فساد و بدی هوا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکان نزیه، مکان نَزِه. (منتهی الارب). خرم. (از دهار). جای خوش آب وهوا. رجوع به نَزِه شود. || جای خالی دور از مردمان که در آن کسی نباشد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مکان نزیه، جایگاهی خالی. (مهذب الاسماء). || پاکیزه. || نزیه الخلق، نزه الخلق. || دور از بخل و شئامت. (از ناظم الاطباء). گویند: هو کریم نزیه، أی بعید عن اللؤم. (منتهی الارب). رجل نزیه، مردی بزرگوار. (مهذب الاسماء). || پاک. دور از بدی. منزه. || مرد دور از ناخوشی و پژمانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دوری جوینده از هر ناپسندی. متباعد از هر مکروهی. ج، نُزَهاء، نِزاه، اَنزاه. (از اقرب الموارد).
پاک و پاکیزه، خوش و خرم، باصفا، پاکدامن. [خوانش: (نَ) [ع.] (ص.)]
پاک، پاکیزه،
پاکدامن،
جای باصفا،
پاکیزه
پاک و تمیز
بی آک، پاکدامن، درستکار، پرهیزگار (صفت) پاک وپاکیزه، خوش وخرم باصفا. ، پاکدامن
نَزِیه، پرهیزکار، عفیف، پاکدامن، پاک و دور از پلیدیها، دور از شلوغی و مردم، پاکیزه و با صفا و خوش آب و هوا (مکان)، (جمع: نِزاه، اَنزاه، نُزَهاء)،