معنی نشخوار کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نشخوار کردن. [ن َ / ن ُ خوا / خا ک َ دَ] (مص مرکب) واپس جویدن. اجترار. اجرار. خورده را بار دیگر از گلو به دهان آورده جویدن، چنانکه شتر و بعض حیوانات دیگر. (یادداشت مؤلف):
چنان دان که بخت بدت خوار کرد
جهان خوردت و باز نشخوار کرد.
اسدی.
نشخوار غمت کنم چو اشتر
چون اشتر مست کف برآرم.
مولوی (آنندراج).
نک. نشخوار، کنایه از: حرف دیگران را تکرار کردن. [خوانش: (~. کَ دَ) (مص م.)]
(مصدر) عمل نشخوار را انجام دادن