معنی نشکن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نشکن. [ن َ ک َ / ن َ ش ِ ک َ] (نف مرکب) نشکننده. که نمیشکند. || نشکستنی. ناشکن: لیوان نشکن. که شکستنی نیست.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) چیزی که نشکند: لیوان نشکن. (اسم) عمل گرفتن عضوی از بدن با دو سر انگشت یا دو سر ناخن دست چنانکه بدرد آید: آن صنم را ز گاز و ز نشکنج تن بنفشه شد و دو لب نارنج. (عنصری. لفااق. 56)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.