معنی نغوسه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نغوسه. [ن َ س َ / س ِ] (اِمص) تسکین دل شکسته دادن. نغوشه. (برهان قاطع):
صدر بزرگوار چو آن ظلم وی بدید
زن را نغوسه داد و به دل با فراغ کرد.
سوزنی.
|| دل کسی را از واهمه شکستن. نغوشه. (برهان قاطع). || گوش فراداشتن که بفهمد چه گوید. (رشیدی). رجوع به نغوشه شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) گوش فرا دادن بسخن دو کس نیوشه.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.