معنی نقود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نقود. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نَقْد. رجوع به نَقْدشود: و چندانکه مراد باشد از نقود و جواهر برداشت. (کلیله و دمنه). و ملک او را صلتی گرانمایه فرمود از نقود و جواهر و کسوت های خاص. (کلیله و دمنه). همه ٔ نقود خانه پیش چشم من ظاهر آمدی. (کلیله ودمنه). آنچه داشت از نقود و اجناس و اسباب و مواشی بداد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 366). || (مص) نَقْد. (ناظم الاطباء).
(نُ) [ع.] (اِ.) جِ نقد.
نقد
جمع نقد
نُقُود، نَقدها، پولهای موجود و حاضر (مفرد: نَقد)،