معنی نمازی کنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نمازی کنان. [ن َ ک ُ] (نف مرکب، ق مرکب) شستشوکنان:
به خون روی دشمن نمازی کنان
سنان بر سر موی بازی کنان.
نظامی.
ابر به باغ آمدبازی کنان
جامه ٔ خورشید نمازی کنان.
نظامی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر