معنی نمودار کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نمودار کردن. [ن ُ / ن ِ ک َ دَ] (مص مرکب) ظاهر کردن. پدید آوردن. آشکار کردن:
من آن صورتگرم کز نقش پرگار
ز خسرو کردم این صورت نمودار.
نظامی.
از این قصیده نمودار ساحری کن از آنک
بقای نام تو است این قصیده ٔ غرا.
خاقانی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر