معنی نمور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نمور. [ن َ] (ص مرکب) بسیارنم. نمگین. || بوی نمور؛ بوی نم چنانکه درزیرزمین های مرطوب و نان و آرد مانده در رطوبت و کپره زده. از نم به معنی ندا و «َ-ور» به معنی دارنده و «َ-ور» از قبیل گنجور و رنجور و دستور. (از یادداشت مؤلف). || جای نم دار. (از یادداشت مؤلف). نمناک. نمدار. نموک. مرطوب. (فرهنگ فارسی معین).

نمور. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نمر. رجوع به نَمِر شود:
میزبانان من سیوف و رماح
میهمانان من کلاب و نمور.
مسعودسعد.

فرهنگ معین

(نَ) (ص.) نمناک، مرطوب.

حل جدول

تر

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرطوب، نمدار، نمسار، نمگین

گویش مازندرانی

نمناک

فرهنگ فارسی هوشیار

نمدار، نمناک، مرطوب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر