معنی نوبختی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) ابراهیم بن اسحاق بن ابوسهل بن نوبخت، مکنی به ابواسحاق. از اعاظم متکلمان امامیه ٔ قرن چهارم هجری است. او راست: الابتهاج فی اثبات اللذه العقلیه ﷲ تعالی، و الیاقوت فی علم الکلام. کتاب اخیر از قدیم ترین تألیفات کلامیه ٔعلمای امامیه است که علامه ٔ حلی آن را زیر عنوان «انوار الملکوت فی شرح الیاقوت » شرح کرده است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 240). و رجوع به روضات الجنات ص 375 واعیان الشیعه ج 1 ص 236 و الذریعه ج 2 ص 210 شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) ابوسهل. رجوع به ابوسهل بن نوبخت شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) ابوسهل. رجوع به ابوسهل اسماعیل بن علی شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) حسن بن موسی بن حسن بن محمد نوبختی. رجوع به حسن نوبختی شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) علی بن احمدبن نوبخت، مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بن احمدبن نوبخت و رجوع به ابوالحسن علی شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) علی بن عباس، مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نوبختی شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) فضل بن ابوسهل بن نوبخت، مکنی به ابوالعباس و معروف به فضل بن نوبخت. متکلم و منجم ایرانی است که در قرن دوم هجری می زیسته و در دولت هارون الرشید خزانه دار کتب فلسفی بوده است. بعضی کتب حکمت اشراق را از زبان پهلوی به عربی ترجمه کرده است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 242). و رجوع به فهرست ابن ندیم و اعیان الشیعه شود.

نوبختی. [ن َ ب َ] (اِخ) موسی بن حسن بن محمدبن عباس بن اسماعیل بن ابوسهل بن نوبخت، مکنی به ابوالحسن و معروف به ابن کبریاء. از منجمان قرن چهارم هجری است و کتاب الکافی فی احداث الازمنه از تصانیف اوست. (از ریحانه الادب ج 4 ص 243).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر