معنی نوردیده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
نوردیده. [ن َ وَ دی دَ / دِ] (ن مف) پیچیده. ملفوف. لوله کرده. || تاشده. تاکرده. ته کرده. || طی شده. سپرده. پیموده.نعت مفعولی از نوردیدن است. رجوع به نوردیدن شود.
تا کرده، پیچیده، طی شده. [خوانش: (نَ وَ دِ) (ص مف.)]
پیموده،
پیچیدهشده،
طی کردن
طی کرده
عزیز، فرزند، نورچشم
(اسم) پیچیده طیکرده. ، تاکرده. -3 پیموده (راه) .