معنی نگهبانی کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نگهبانی کردن. [ن ِ گ َ ک َ دَ] (مص مرکب) نگهبانی نمودن. نگه داشتن. نگه داری کردن. حفاظت کردن:
لیکن از عقل روا نیست که از دیوان
خویشتن را نکند مرد نگهبانی.
ناصرخسرو.

حل جدول

هیمنه

حرس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر