معنی نگه داشت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نگه داشت. [ن ِگ َه ْ] (مص مرکب مرخم، اِمص مرکب) نگاه داشت. حفظ. حراست. صون. صیانت. وقایه. اسم است از نگه داشتن. (یادداشت مؤلف). نگه داری. مواظبت. مراقبت:
تا مادرتان گفت که من بچه بزادم
از بهر شما من به نگه داشت فتادم.
منوچهری.
هرگاه از این علامت ها که کرده آمد چیزی پدید آید زود به تدارک و نگه داشت قوه مشغول باید بود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || رعایت. مراعات. (یادداشت مؤلف): پس شهنشاه در احتیاطنگه داشت مراتب به جائی رسانید که ورای آن مزیدی متصور نبود. (تاریخ طبرستان).

فرهنگ عمید

نگاهداری، محافظت،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر