معنی نیایش کنان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نیایش کنان. [ی ِ ک ُ] (ق مرکب) در حال نیایش کردن. دعاکنان. در حال تقدیس و تعظیم و نماز بردن:
نیایش کنان پیش پیل ژیان
بباید شدن تنگ بسته میان.
فردوسی.
بیامد نیایش کنان پیش رای
که تا هند باشد تو باشی به جای.
فردوسی.
نیایش کنان پیش آتش بگشت
بنالید از هیربد برگذشت.
فردوسی.
چو پردخته شد جای بر پای خاست
نیایش کنان گفت کای شاه راست.
اسدی.
نیایش کنان هر دو لشکر به راز
که ای کاشکی بود امشب دراز.
نظامی.
نیایش کنان گفت اگر بخت شاه
کند بر سر تخت این بنده راه.
نظامی (شرفنامه ص 409).
نبینی که پیش خداوند جاه
نیایش کنان دست بر بر نهند.
سعدی.

فرهنگ فارسی هوشیار

در حال نیایش کردن در حال ستایش.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر