معنی نیزه داری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نیزه داری. [ن َ زَ / زِ] (حامص مرکب) عمل و صفت نیزه دار. به نیزه مسلح بودن. نیزه وری. رجوع به نیزه دار شود.
|| نیزه برداری:
راضی شده از بزرگواریت
دولت به یتاق نیزه داریت.
نظامی.
اگر دارد سر خدمتگزاری
کند مانند مالک نیزه داری.
شفیع (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

نیزه در دست داشتن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر