نیم سوخته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
نیم سوخته. [ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) چیزی که قسمتی از آن سوخته شده باشد. که جزئی از آن سوخته و جزئی سالم باشد. که از آتش آسیب دیده اما به کلی نسوخته و از بین نرفته است: پس مردی از آن ترسایان انجیلی نیم سوخته برگرفت و سوی قیصر رفت. (مجمل التواریخ).
حل جدول
نیمسوز
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنچه کخ کاملا سوخته نباشد: ((هیزم نیم سوخته))، قطعه ای از پارچه سوخته.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.