معنی هراسه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هراسه. [هََ س َ / س ِ] (اِ) از هراس + َه که پساوند است. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). آنچه مردم را بدان ترسانند. (برهان). || چوبی که در میان زراعت بر پای کنند و صورتها و چیزها بر آن نصب کنند تا جانوران زیانکار به جانب زراعت نیایند و آن را به عربی محذار گویند. (برهان).

فرهنگ معین

هرچیزی که با آن بترسانند، مَتَرسک. [خوانش: (هَ س) (اِ.)]

فرهنگ عمید

چیزی که کسی را با آن بترسانند،
چیزی که از چوب، پارچه، یا سنگ و گچ به‌ هیکل انسان در کشتزار برپا می‌کنند که جانوران بترسند و به ‌زراعت آسیب نرسانند، داهل، مترس،

حل جدول

مترسک

گویش مازندرانی

مترسک

فرهنگ فارسی هوشیار

‎-1 (اسم) آنچه مردم رابدان ترسانند، چوبی که درمیان زراعت برپاکنند وصورتها وچیزها برآن نصب نمایند تاجانوران زیانکار بسوی مزرعه نیایند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر